سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت می گردد تا سلامت بماند و می پرسد تا بفهمد . [امام علی علیه السلام ـ در توصیف مؤمن ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :27
کل بازدید :123853
تعداد کل یاداشته ها : 64
103/9/3
9:8 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[75]
عجب ان نیست که من خرقه می آلود کنم عجب آن است که تو باشی و دلم آلوده شود

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

، سعید حدادیان امروز با حضور در شبکه سوم سیما همراه با ذکر خاطراتی از ازدواج و زندگی مشترکش شعری را در قالب قطعه قرائت کرد . این شعر در حوزه شعر نوجوان به حساب می آید و به نقل خاطرات نوجوانی و جوانی شاعر با زبانی گیرا و دلنشین می پردازد . این شاعر و مداح اهل بیت در این شعر نیم نگاهی هم به مسائل جاری جامعه کرده است :

باز دل تنگ زنگ مدرسه ام   
دنگ دنگی که می شود پر و بال
 
حسرت مشق های ننوشته،
لذت بیست های اول سال
 
مزه ی تلخ ترکه های انار
مزه ی ترش زال زالک کال
 
خنکای نسیم اول صبح
پر کشیدن در آسمان خیال
 
کیف وکفشی که آرزویم بود
نرسیدم به آرزوی محال
 
هم نوا با اذان صبح شدن
ذکر بی بی و عطر احمد و آل
 
با سماور چهار قل خواندن
صبح دم شکر قادر متعال
 
اول صبح، دوری از مادر
زنگ آخر ترانه های وصال
 
آبرنگی که باز هم گم شد
بین نقاشی از جنوب و شمال
 
قصه ی جنگ رستم و سهراب
داستان قشنگ رستم و زال
 
قصه ی بوسه های شیطانی
قصه آن دو مار خوش خط و خال
 
قصه لاک پشت و مرغابی
می توان پر کشید بی پر وبال
 
قصه های کلیله و دمنه
مکر روباه و  حیله های شغال
 
شب باران صدای چکه سقف
صبح برفی بدون چکمه و شال
 
آش شلغم، بخور بابونه
چه نیازی به دکتر اطفال
 
شب چله، هوای کرسی داغ
همه بی غل و غش، همه خوشحال
 
دست مادر بزرگ حافظ بود
تا برای همه بگیرد فال
 
قصه غصه ی عمو نوروز
ننه سرما و خواب آخر سال
 
شوق عیدی گرفتن از بابا
ناگهان یا « محول الاحوال » 
 
جای ماهی سفید در حلقوم
تیغ ماه کفور بود و کفال
 
نرود از مشام جان هرگز
بوی بابا و عطر نان حلال
 
آب و نان مرا به سختی داد
تا رسیدم به درس صفحه ی دال
 
چند روزی شدم کمک خرجش
تق و تق می کند هنوز بلال
 
بانک بی اختلاس من قلک 
سرفه ی سکه از گلوی سفال
 
پول مشهد تهیه شد آخر
عمر بی بی ولی نداد مجال
دوره شام های نان و پنیر
دوره نان بربری دو ریال
 
دوره یک قران و ده شاهی
عهد یک سیر شانزده مثقال
 
سر سفره نگاه کارد، پنیر
باز دعوای قاشق و چنگال
 
هر کسی صبح زود تر می رفت
بود خوشتیپ خانه بی جنجال
 
یاد روزی که مثل اعیان ها
دل ما هم خنک شد از یخچال
 
یاد روزی که چشم ما وا شد 
به تماشای اولین سریال
 
قصه عشق کودکانه ی من
گل نسرین باغ مش اسمال
 
ناگهان زیر چرخ یک نیسان
شد گل آرزوی من پامال
 
شعر های فروغ فرخزاد
در کنار نوشته های جلال
 
طنز های عبید هم دیگر
از رخ من نبرد گرد ملال
 
تا پلیس محله مسجد بود
دزد ایمان ما نشد رمال
 
قصه صبح جمعه، مهدیه
روضه کافی و اذان بلال
 
شب قدر و قرائت قرآن
عالمی داشتم برای مثال،
 
دل بی دست و پای من لرزید
از تماشای سوره ی زلزال
 
پشت بام و نسیم بازیگوش
رویت ماه اول شوال
 
طعنه می زد به روی ماه تمام
از لب حوض، خنده های هلال
 
حوض آبی و ماهی قرمز
عشق پیروزی، عشق استقلال
 
دست یک جا شکست، پا یک جا
بازی فوتبال و بسکتبال
 
با پنالتی دقیقه ی آخر
تیم ما باخت از بد اقبال
 
مش غضنفر که از فرنگ آمد
ما آنرمال شدیم و او نرمال
 
پسر او به جای آمریکا
سر در آورده بود از سنگال
 
از عنایات دوستی ناباب
پسر مش کریم شد اغفال
 
مزد از دیدن طلبکاران
گاهگاهی لب پدر تبخال
 
هفته ها زیر منت قصاب
چوب خط همه بدین منوال
 
نسیه می داد و ورشکست نشد
پیر اهل محل نبی بقال
 
روزی از مدرسه که برگشتم
کسی از من نکرد استقبال
 
تک درخت کنار خانه شکست
نکند مادرم ؟...  زبانم لال!
 
دیگر آن شوق کودکانه گذشت
آه از روزگار رو به زوال
 
***
ای دل ، ای دل ، دل شکسته مسوز
ای دل ،  ای دل ، دل شکسته منال
 
آسمان از ولایت مولا (ع ) 
داد سهم مرا تمام و کمال
 
پدرم نوکر امام حسین(ع )
مادرم عاشق  محمد و آل(ص )
 
یاد آن روضه های هر هفته
عطر عود و تبسم تمثال
 
با صدای گرفته مرشد
باز می شد همیشه راه وصال
 
خیمه بچه ها غریبِ غریب
چشمه ی اشک ما زلالِ زلال
 
در هیاهوی ظهر عاشورا
کشته می داد روضه ی گودال
 
قصه ی انقلاب و قصه جنگ
کرد خوبان قصه را غربال
 
سینه سرخان مسجدی رفتند
تا فراسوی آسمان خیال
 
رنگ دشمن سفید شد چون گچ
روی ظالم سیاه مثل ذغال
 
دوستانم شهید گم نام اند
نام من شد بسیجی فعال
 
سال ها رفت و پای درس حساب
کسی از حال ما نکرد سوال!